-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای همچو پری از من دیوانه رمیده صد بار مرا دیده و گویی که ندیده
2 دریاب، که ماتم زده روز فراقت هم چهره خراشیده و هم جامه دریده
3 ای وای! بر آن عاشق محروم! که هرگز نه با تو سخن گفته و نه از تو شنیده
4 آن دل، که نه غم خوردی و نه آه کشیدی در دست غمت، آه! چه گویم چه کشیده؟
5 این اشک جگر گون، عجبی نیست که امروز خار غم او در جگر ریش خلیده
6 آزرده شد از چشم من امشب کف پایت دردا! که کف پای ترا چشم رسیده!
7 بر روی تو این قطره خون چیست هلالی؟ گویا که دل از غصه بروی تو دویده