1 ای خواجه ترا ضعیفی از پیری نیست از گرسنگی ست سستی، از سیری نیست
2 اسبی که کشند بر ورق نقاشان گر بی حرکت بود ز جوگیری نیست
1 درین بساط که نقشی به مدعا ننشست کسی به پیش نیامد که بر قفا ننشست
2 کدام تخت نشین یک سبق ز عشق تو خواند که همچو طفل دبستان به بوریا ننشست
1 شکست فتح بود بیدلان جنگ ترا چو بت پرست کند سجده، شیشه سنگ ترا
2 بود ز تنگی جا گر به سینه ام دلگیر به دیده چون مژه جا می دهم خدنگ ترا
1 سخن بست از لبم احرام طوف کعبهٔ دلها تماشا کن در او چون کاروان کعبه محملها
2 ز زهد و توبه در کار دلم صد عقده افتادهست بیا ساقی مرا آزاد کن از قید مشکلها