1 ای خواجه ترا چه پیرهن می باید؟ آن جسم کثیف را کفن می باید
2 از بهر اخ و تف تو چاه مبرز چون چاه زنخ، پیش دهن می باید
1 تجلی بر نمی تابی، ز بی تابی چه سود اینجا که موسی هم تمنا کرد و خود را آزمود اینجا
2 درین مجلس چه طرفی کس ز عشرت می تواند بست که در پیمانه می شور است از چشم حسود اینجا
1 نگاه باغبانم، میپرستم لاله و گل را کنم چون موی پیغمبر زیارت شاخ سنبل را
2 پر از گل دامن خود را ز فیض خرقه میبینم چو طاووسان کنم چتر خود این دامان پرگل را
1 باز برقی را نظر بر خرمنم افتاده است اشک خونین را رهی بر دامنم افتاده است
2 یک سر مویم ز آسیب جنون آسوده نیست چاک بر هر رشته ی پیراهنم افتاده است