ای روی دلربای تو از ابن یمین فریومدی غزل 202

ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

ای روی دلربای تو خورشید انورم

1 ای روی دلربای تو خورشید انورم پیوسته باد سایه سرو تو بر سرم

2 بادی که صبحدم بمن آید ز کوی تو همچون دم مسیح بدو روح پرورم

3 تا می بیاد چشم و لبت نوش میکنم نقلی مرتبست ز بادام و شکرم

4 تر آتشیست لعل لبت ز آب زندگی من غرق آب دیده از آن آتش ترم

5 فریاد از آن نگار که چون چشم پر خمار بیمار وزار کرد بخط مزورم

6 عمریست تا خیال ترا جسته ام بخواب تا یکنفس بیاد تو با او بسر برم

7 اکنون که دید از پس چندین شب فراق روزیکه گشت دولت وصلت میسرم

8 ابن یمین حجاب شد اندر میان ما آیا بود که بی ویت اندر بر آورم

عکس نوشته
کامنت
comment