- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای روی دلربای تو خورشید انورم پیوسته باد سایه سرو تو بر سرم
2 بادی که صبحدم بمن آید ز کوی تو همچون دم مسیح بدو روح پرورم
3 تا می بیاد چشم و لبت نوش میکنم نقلی مرتبست ز بادام و شکرم
4 تر آتشیست لعل لبت ز آب زندگی من غرق آب دیده از آن آتش ترم
5 فریاد از آن نگار که چون چشم پر خمار بیمار وزار کرد بخط مزورم
6 عمریست تا خیال ترا جسته ام بخواب تا یکنفس بیاد تو با او بسر برم
7 اکنون که دید از پس چندین شب فراق روزیکه گشت دولت وصلت میسرم
8 ابن یمین حجاب شد اندر میان ما آیا بود که بی ویت اندر بر آورم