1 ای دل چو رسید روز اومید بشب هیچت ناید زوصل آن شیرین لب
2 زان پیش که تیره گرددت دیده ز اشک باری دگری بروشنایی بطلب
1 مخور ای دل غم بسیار مخور ور خوری جز غم دلدار مخور
2 نه غم یار عزیزست؟ آن نیز اگرت هست نگهدار مخور
1 باد بر خاک ترک تازی کرد با عروسان خفته بازی کرد
2 ابر از آب دیده وقت سحر جامۀ شاخ را نمازی کرد