-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای شمع رخسار ترا پروانه خورشید فلک زینسان ندیدم آدمی حوری ندانم یا ملک
2 چون قد یار نازنین چون خد آن سیمین سرین سروی نروید بر زمین ماهی نتابد بر فلک
3 ز آنچهره شام زلف اگر یکسو کند باد سحر نور یقین آید بدر از تیرگی و هم و شک
4 دل شد بدست غم زبون و زدل بر آمد موج خون دل را غم او هست چون گنجشک را سنگ تفک
5 گر خاص خواهی ایفلان در کش عنان از دیگران زیرا که تو جانی و جان با کس نخواهم مشترک
6 در بوته شوره ستم هستم چو زر ثابت قدم دانی عیار این درم چون عرضه داری بر محک
7 گر ره سوی گلروی ما باشد پر از خار بلا ابن یمین را زیر پا چون پرنیان باشد خسک