ای شمع رخسار ترا، از امیر شاهی سبزواری غزل 164

امیر شاهی سبزواری

آثار امیر شاهی سبزواری

امیر شاهی سبزواری

ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشانه‌ای

1 ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشانه‌ای وی زآفتاب روی تو، گنجی به هر ویرانه‌ای

2 گر عاشقی در کوی تو باید، من تنها بسم نشنودی آخر جان من، کز خانه‌ای دیوانه‌ای

3 خواهم متاع جان به کف، گرد سرت گردم شبی ای طایر قدس آمده شمع ترا پروانه‌ای

4 تا دید آن خال سیه پهلوی زلفش مرغ دل افتاد در دام بلا بیچاره بهر دانه‌ای

5 در گوش تو آه و فغان، بادی است از هر سو وزان با چشم خواب‌آلود تو، افسون من افسانه‌ای

6 شاهی که می‌سوزد دلش، بیچاره آهی می‌کشد دودی به روزن بر شود، هرجا که سوزد خانه‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر