-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشانهای وی زآفتاب روی تو، گنجی به هر ویرانهای
2 گر عاشقی در کوی تو باید، من تنها بسم نشنودی آخر جان من، کز خانهای دیوانهای
3 خواهم متاع جان به کف، گرد سرت گردم شبی ای طایر قدس آمده شمع ترا پروانهای
4 تا دید آن خال سیه پهلوی زلفش مرغ دل افتاد در دام بلا بیچاره بهر دانهای
5 در گوش تو آه و فغان، بادی است از هر سو وزان با چشم خوابآلود تو، افسون من افسانهای
6 شاهی که میسوزد دلش، بیچاره آهی میکشد دودی به روزن بر شود، هرجا که سوزد خانهای