ای آسیا، ای آسیا، سرگشته‌ای از قاسم انوار غزل 1

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

ای آسیا، ای آسیا، سرگشته‌ای چون ما چرا؟

1 ای آسیا، ای آسیا، سرگشته‌ای چون ما چرا؟ از ما مپوشان راز خود، با ما بیان کن ماجرا

2 در چرخ خود مستانه‌ای در دور خود فرزانه‌ای از ما چه‌ها داری خبر؟ کز ما برقصی دایما

3 از کان جدا ماندی، زان در نفیری، ای رجا با ما بگو، ای بوالوفا، از قصه‌های ما مضا

4 داری سلوکی بس عجب در حالت وجد و طرب در یک نفس طی می‌کنی از مبتدا تا منتها

5 از آب دارد جان ما در قصه‌ها چون آسیا ای عقل دوراندیش ما، آخر کجا رفتی؟ بیا

6 گم شو ولیکن گم مکن اسرار در عشق لَدُن هم تو نوی هم تو کهن هم کوه و هم بانگ و صدا

7 هم جان تویی، هم تو جهان، هم جوی و هم آب روان هم آسیابانی بدان هم گندمی، هم آسیا

8 ای عشق، بس جان دوستی، هم دشمنی هم دوستی در مغزی و در پوستی، فی‌الجمله با شاه و گدا

9 ای محرم اسرار تو، ای جعفر طیار تو ای قاسم انوار تو، ای مس جان را کیمیا

عکس نوشته
کامنت
comment