نی چو پروانه همه ز آتش نسبت سوزند از سعیدا غزل 302

نی چو پروانه همه ز آتش نسبت سوزند

1 نی چو پروانه همه ز آتش نسبت سوزند عاشقان بیشتر از گرمی صحبت سوزند

2 شمع مومی چه کنی با دل سنگی که توراست ندهد نور چراغی که به تربت سوزند

3 حسن یوسف چو شود روی بروی رخ یار چون چراغی است غریبان که به غربت سوزند

4 دل به جان سوخت چو هندو که پس از سوختنش ای بسا دوست که خود را به محبت سوزند

5 هیچ گه باغ شهیدان نبود بی گل داغ این چراغی است سعیدا که به نوبت سوزند

عکس نوشته
کامنت
comment