نونهال من ز طفلی آشنا از جویای تبریزی غزل 546

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

نونهال من ز طفلی آشنا بیگانه بود

1 نونهال من ز طفلی آشنا بیگانه بود کوچه گرد شهره و بدمست و دشمن خانه بود

2 کرد پیدا این زمان نام خدا تمکینکی ورنه وضعش پیش ازین بسیار بیباکانه بود

3 همچو نرگس بال شوق از شش جهت چشمم گشاد تا تواند شمع رخسار ترا پروانه بود

4 خاطر ما با محبت توام آمد از نخست عشق هر جا دام گستر شد دل ما دانه بود

5 ما عبث در دامن فرزانگی آویختیم معنیی گر بود جویا با دل دیوانه بود

عکس نوشته
کامنت
comment