- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در هیچجا هرگز نشد بیند ترا تنها کسی یا تو در آغوش کسی یا در بر تو ناکسی
2 خاکیست دشت عشق را کز طبع شورانگیز آن مجنونصفت پیدا شود هر دم درین صحرا کسی
3 دادند از مهر تو جهان عشاق و تو نامهربان هرگز نگفتی زین کسان آیا بود بر جا کسی
4 پیک تو رفت و از پیش بیخود دل ما شد روان ما را نیاید دل بجا زآن کو نیاید تا کسی
5 از قلزم عشق اهل دل پیوسته گوهر جو ولی کی ره به غواصی برد در قعر این دریا کسی
6 پاس دل پرخون خود داریم در دیر مغان شاید کند می در قدح روزی ازین مینا کسی
7 ما را به دل نبود چسان گرد غم از خاک چهان هر مشت گل زین خاکدان بود است مثل ما کسی
8 شادم به کوی نیستی کافکنده عشق آخر مرا در عالمی کآنجا کسی کاری ندارد با کسی
9 باشد شرابی عشق را در خم که تا روز جزا ناید به خود نوشد اگر یک جرعه زین صهبا کسی
10 مشتاق چون خود را ز عشق افشا شود زین ماجرا نبود تفاوت گر بود خاموش یا گویا کسی