-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ چو عندلیب غزلخوان به باغ کن آهنگ
2 زمان سرخوشی آمد، پیاله پر میدار که لاله ساغر خالی همی زند بر سنگ
3 ز عشق گفتمت ای دل، که خون شوی آخر به روزگار سخنهای من بر آرد رنگ
4 اگر بباغ روم بی تو، گوشه ای گیرم چو غنچه سر بگریبان کشیده با دل تنگ
5 روان با خبران پایمال حادثه شد هنوز غمزه خونریز یار بر سر جنگ
6 رفیق می نپذیرد نیاز من از عار فرشته می ننویسد گناه من از ننگ
7 دو روزه مهلت باقی به عیش ده شاهی چو عمر بی لب ساغر گذشت و گیسوی چنگ