1 اکنون که زمین شد ز بهاران همه گل صحرا همه سبزه کوهساران همه گل
2 از فرقت توست در دل ما همه خار وز طلعت تو به چشم یاران همه گل
1 میرزا صادق که پیش قامتش سرو باشد چون نهال کوتهی
2 آنکه از نورالهی روی اوست آگهی بخش دل هر آگهی
1 کجایی در شب هجران که زاریهای من بینی چو شمع از چشم گریان اشکباریهای من بینی
2 کجایی ای که خندانم ز وصلت دوش میدیدی که امشب گریههای زار و زاریهای من بینی
1 ناقه آن محمل نشین چون راند از منزل مرا جان قفای ناقه رفت و دل پی محمل مرا
2 ز آتش رشکم کنی تا داغ، هر شب میشوی شمع بزم غیر و میخواهی در آن محفل مرا