حال دلم چه پرسی سرگشته از جهان ملک خاتون غزل 200

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

حال دلم چه پرسی سرگشته در جهانست

1 حال دلم چه پرسی سرگشته در جهانست حیران کار عشقش فارغ ز این و آنست

2 تا قد آن صنوبر از چشم ما روان شد خون دل از فراقش بر چشم ما روانست

3 سرو روان به قدش نسبت نمی توان کرد کردن چرا که ما را هم روح و هم روانست

4 ارزان ببرد از ما دل را به چشم و ابرو آخر چه شد که با ما دلدار سر گرانست

5 عشق تو آشکارا کردم به سان خورشید حسنت چرا پری وش از چشم ما نهانست

6 دل را نماند طاقت کاهی کشد ز جورت جان هم ز هستی خود بیچاره در گمانست

7 ای دل حذر بباید کردن ز غمزه ی او کان تیر چشم مستش پیوسته در کمانست

8 آخر ز روی رحمت فریاد خستگان رس کز دست دادخواهان در کوی تو فغانست

9 ده روز ای دل آخر خوش دار خویشتن را بنگر چه اعتمادی بر کار این جهانست

عکس نوشته
کامنت
comment