مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان
مسعود سعد سلمان

نوا گوی بلبل که از مسعود سعد سلمان قصیده 300

قصیده 300 ام از 1098 قصاید

نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31

1 نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی مبادا تو را زین نوا بینوایی

2 نواهای مرغان دو سه نوع باشد تو هر دم زنی با نوایی نوایی

3 گر از عشق گویا شدستی تو چون من مبادات از رنج و انده رهایی

4 بسی مرغ دیدم به دیدار نیکو ندانند ایشان به جز ژاژ خایی

5 همه جو فروشان گندم نمایند تو گندم فروشی و ارزن نمایی

6 زهی زند باف آفرین باد بر تو که بس طرفه مرغی و بس خوشنوایی

7 بخسبند مرغان و تو شب نخسبی مگر همچو من بسته در حصن نایی

8 نگویی تو ای رنج با من چه باشی تو ای بی غمی نزد من چون نیایی

9 به من بر بلا از فراق تو آمد نهنگ فراقی تو یا اژدهایی

10 همیشه دو چشمم پر از آب داری به چشم من اندر تو چون توتیایی

11 تو ای چشم من چشم داود گشتی تو ای دامنم دامن اوریایی

12 ببر صبحت از من فراق تو یک ره که داده ست با من تو را آشنایی

13 وگرنه بنالم که طاقت ندارم چگونه کنم صبر با مبتلایی

14 به پیش ولی نعمتم باز گویم که دارد کفش بر سخا پادشایی

15 که او خاص شاهست و من خاص دولت بر او دولت و بخت داد این گوایی

16 الا این کریمی که اندر غمانم بلا را نجاتی و غم را دوایی

17 مثل زد نباید ز نعمان و حاتم که نعمان نبردی و حاتم سخایی

18 محمد خصالی و آدم کمالی براهیم خلقی و یوسف لقایی

19 اگر مدح و حمد و ثنا راست معدن تویی معدن حمد و قطب ثنایی

20 بیا کند باید بدر آن دهانی که از نطق او چون تویی راستایی

21 به تو حاجتی دارم ای خاص سلطان که تو مرکز جود و کان عطایی

22 ازین شاعرانی که آیند زی تو ولیکن به علم و خرد روستایی

23 بیایند این قوم زی تو همیشه ز بهر گدایی و کالا ربایی

24 ز من بنده بر دل تو یادی نیاری نپرسی نگویی که روزی کجایی

25 چراغیست افروخته طبع شاعر ضو آنکه فزاید که روغن فزایی

26 چو کم گشت روغنش تاریک سوزد به مقدار روغن دهد روشنایی

27 بمیرد چو روغن ازو بازگیری چگونه بود چون فتیله فزایی

28 مرا پشت بشکست گردون گردان فرو ماندم از ورزش کدخدایی

29 نکو گردد این پشت بشکسته آنگه که از جود تو باشدش مومیایی

30 الا تا سکونست دایم زمین را بود پیشه باد خاک آزمایی

31 چنان باد رای جهان زی تو سرور که تا او بپاید تو با او بپایی

شعر قالب : قصیده سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی

شاعر شعر نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی چه کسی است ؟

شاعر شعر نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی مسعود سعد سلمان می باشد.

شعر نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی چیست ؟

قالب شعر نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی قصیده است

سبک شعر نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی چیست ؟

سبک شعر نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
مسعود سعد سلمان

نوا گوی بلبل که از مسعود سعد سلمان قصیده 300

قصیده 300 ام از 1098 قصاید
بنر