1 نوا در ساز جان از زخمهٔ تو چسان در جانی و از جان برونی
2 چراغم ، با تو سوزم بی تو میرم تو ای بیچون من بی من چگونی
1 سحر با ناقه گفتم نرم تر رو که راکب خسته و بیمار و پیر است
2 قدم مستانه زد چندان که گوئی بپایش ریگ این صحرا حریر است
1 شنیدم مرگ با یزدان چنین گفت چه بی نم چشمن کز گل بزاید
2 چو جان او بگیرم شرمسارم ولی او را ز مردن عار ناید
1 حلقه بستند سر تربت من نوحه کران دلبران زهره وشان گل برنان سیم بران
2 در چمن قافلهٔ لاله و گل رخت گشود از کجا آمده اند این همه خونین جگران
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران