- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه بی موجب به خاکم، از سم اسبش، نشان مانده سمند دولت مهری بر دل این ناتوان مانده
2 نهان گردیده جان در سینه از بیم نگاه او چو مرغی کو ز ترس ناوکی در آشیان مانده
3 شب از هجر تو بس دشوار جان دادم، بیا بنگر که آب حسرتم در چشم گریان همچنان مانده
4 فدای غمزه ات شد، هر که جانی داشت، چون عرفی به غیر خضر کو در دام عمر جاودان مانده