1 نه از آن دیر بخشد ایزد کام که دهد جلوه کبریایی را
2 زان توقف کند که دریابی ذوق در یوزه گدایی را
1 نی مهر دوست دارم ، نی کین دشمنان را یک طور دوست دارم بی مهر و مهربان را
2 غم می کشد عنانم من هم شتاب دارم از هم دعا بگویند یاران شادمان را
1 رو چه می خواهی دلا، ناز استغناست، هست بی وفا تنهاست وارد، رنجش بی جاست، هست
2 ای که گویی با اسیران شیوه های او چه هاست ناز مست و عشوه مست و هر جه آزادست هست
1 باز آتش غم دست در آغوش رخس ماست دشنام و طرب قفل گشای نفس ماست
2 جمازه ی ما تا به ره کعبه روان است رقصان همه از ذوق نوای جرس ماست