پا نه به طرف باغ که گل زیر دست توست از جامی غزل 93

پا نه به طرف باغ که گل زیر دست توست

1 پا نه به طرف باغ که گل زیر دست توست بالا نما که سرو سرافراز پست توست

2 آن باغ نوبری که رسیده ست میوه اش گرد تو نیزه های جفا خاربست توست

3 تیری به دل خلید که ذوقش به جان رسید این ذوق چیست گر نه گشادش ز شست توست

4 روی تو هست آتش و پیشش دوتا شده زلف سیاه هندوی آتش پرست توست

5 کردی برهنه ساعد سیمین به قصد ما امروز در جفا و ستم دست دست توست

6 غم نیست زانکه خاطر ما را شکسته ای ما را همه درستی کار از شکست توست

7 باشد مدام مستی رندان ز جام می جامی نه جام دیده نه می خورده مست توست

عکس نوشته
کامنت
comment