- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه پیکی که از ما پیامش برد نه بادی که روزی سلامش برد
2 مرا طاقت دیدن او کجاست که بی خود شوم هر که نامش برد
3 چو آن مه کند جلوه از طرف بام فلک رشک بر طرف بامش برد
4 مرا سوی سرو سهی چون صبا هوای قد خوش خرامش برد
5 بود سرمه دیده آن خاک راه که مردم به صد اهتمامش برد
6 چه نیکوست بودن گرفتار او خوش آن مرغ کو ره به دامش برد
7 به میخانه جامی به خود چون رود مگر همت شیخ جامش برد