نه همین وقت مرا عشق مشوش دارد از جامی غزل 177

نه همین وقت مرا عشق مشوش دارد

1 نه همین وقت مرا عشق مشوش دارد کیست در دور جمالت که دلی خوش دارد

2 جمع و فرقیست عجب زلف تو را صوفی وار شانه اش جمع کند باد مشوش دارد

3 دل به هر حلقه جدا می کشد از زلف توام دل من بین که ز زلفت چه کشاکش دارد

4 ابرش سرکش توکش جهد از نعل آتش من دلسوخته را نعل در آتش دارد

5 دارد از کاسه سم سرخوشی کاسه می هرکه در راه تو سر بر سم ابرش دارد

6 آفت جان شود و شور جهان هرکه چوتو لب شیرین خط مشکین رخ مهوش دارد

7 میل طفلان سوی نقش است ازان رو جامی بهر تو چهره به خونابه منقش دارد

عکس نوشته
کامنت
comment