1 نه همین از تو مرا گرد غم از سینه رود از تماشای تو زنگ از دل آیینه رود
2 رشکم آید به گدایی که به دریوزه ی می بر در میکده ها در شب آدینه رود
3 گر در آتش فکنم همنفسان، ممکن نیست که مرا داغ می از خرقه ی پشمینه رود
4 طور از شعله ی دیدار تو همچون طفلان پی آتش به در خانه ی آیینه رود
5 غیر را مصلحتی هست ز دیوان سلیم دزد، کی بهر تماشا سوی گنجینه رود؟