-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه چنان مست و خرابم ز دو چشم ساقی که مرا با دگری هست خیالی باقی
2 مستی از هستی من جز سر مویی نگذاشت وان قدر نیز نخواهم که بود ای ساقی
3 مست گشتیم و نخواهی تو که فانی گردیم زان که در آرزوی عربدۀ عشاقی
4 هر کجا پرتو حسنیست ز رویت اثریست آفتابی تو که منظور همه آفاقی
5 جان من از سر زلف تو نسیمی بشنید عزم دارد که کند صحبت تن در باقی
6 خود نمایان اگر از عشق تو بویی یابند پیش شاهان نفروشند دگر زراقی
7 حیف باشد که بخوانند غزلهای همام پیش خامی که ندارد خبر از مشتاقی