فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

نه حسرت وصالش از دل به از فروغی بسطامی غزل 186

غزل 186 ام از 549 غزلیات

نه حسرت وصالش از دل به در توان کرد

1 نه حسرت وصالش از دل به در توان کرد نه صبر در فراقش زین بیشتر توان کرد

2 تا وقت باز گشتن چندی عزیز باشی یک چند از آن سر کو عزم سفر توان کرد

3 گر بوسه‌ای توان زد یاقوت آن دو لب را یک عمر ازین تمنا خون در جگر توان کرد

4 گر کام جان توان یافت از روی و موی دلبر روزی به شب توان برد، شامی سحر توان کرد

5 گر بر مراد بلبل آن شاخ گل بخندد دامان گلستان را از گریه‌تر توان کرد

6 گر دامن جوانان افتد به دست ما را پیرانه سر به عالم خود را سمر توان کرد

7 هر جا که حسن معشوق سرگرم جلوه گردد جز عاشقی مپندار کار دگر توان کرد

8 در هر کمین که آن ترک تیر از کمان گشاید دل را هدف توان ساخت جان را سپر توان کرد

9 کارم به جان رسیده‌ست از ناصبوری دل پنداشتم کز آن رو قطع نظر توان کرد

10 از من به کوی محبوب بی‌قدرتر کسی نیست کی در غم محبت صبر آن قدر توان کرد

11 از کوی می فروشان جایی کجا توان رفت کانجا غم جهان را خاکی به سر توان کرد

12 گر سر زند ز مشرق آن آفتاب خوبی هر ذره را فروغی چندین قمر توان کرد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر نه حسرت وصالش از دل به در توان کرد

شاعر شعر نه حسرت وصالش از دل به در توان کرد چه کسی است ؟

شاعر شعر نه حسرت وصالش از دل به در توان کرد فروغی بسطامی می باشد.

شعر نه حسرت وصالش از دل به در توان کرد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر نه حسرت وصالش از دل به در توان کرد چیست ؟

قالب شعر نه حسرت وصالش از دل به در توان کرد غزل است

مضمون اصلی شعر نه حسرت وصالش از دل به در توان کرد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر