1 نه صبر که تا به صلح باز آید یار نه دل که مرا غمی خورد بی دلدار
2 نه دست که در پاش کنم سیم نثار نه پای که باز گیردم زین سر و کار
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کجاست در همه ملک جهان سلیمانی که مهر دل نسپارد به دست شیطانی
2 به امر نافذ چون باد را دهد فرمان چرا نه دیو هوی راکند به زندانی
1 به جان بریم ترا سجده تا به سر چه رسد نثار پای تو سرهاست تا به زرچه رسد
2 ترا ز نور جلالت نمی توانم دید به چشم جان به سرت تا به چشم سر چه رسد
1 تا شاه نیک عهد سر تخت جم گرفت گیتی ز عهد کسری افسانه کم گرفت
2 از داد پشت ملک سلیمان چو گشت راست روی زمین طراوت باغ ارم گرفت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به