- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تنها نه در ره تو مرا شمع آه سوخت تا پیه چشم بود چراغ نگاه سوخت
2 دودش بهار عنبر دریای رحمت است هر دل که او در آتش شرم گناه سوخت
3 زان جلوه ای که حسن تو امشب بکار برد دیدم ستاره داغ شد از رشک و ماه سوخت
4 چون شمع زآتش دل شب زنده دار خویش ما را شب فراق تو موی کلاه سوخت
5 ظالم مروتی بدل ناز پرورم بیچاره در غم تو به حال تباه سوخت
6 آن را که نیست زنده چو جویا دلش به عشق چون شمع بر مزار به لب مد آه سوخت