نه روی و رهی که از حکیم نزاری قهستانی غزل 866

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

نه روی و رهی که با تو باشم

1 نه روی و رهی که با تو باشم نه سیم و زری که بر تو پاشم

2 اعجوبه ی روزگار ماییم من خود به تعجبات فاشم

3 باشد که به هیچ وجه آیا شایسته ی خدمت تو باشم؟

4 رد کرده ی جمله ی جهانم آیا ز کدام خیل تاشم؟

5 ای مدعیان کجاست جایی الا در دوست پس کجاشم؟

6 تا پخته شوم هنوز اینجا در آتش امتحان چو داشم

7 معزول ز وحدت معادم مشغول به کثرت معاشم

8 اسلام چو خاص خویش کرده در کفر رهی دهند کاشم!

9 طیّان نی ام ار چه هرزه گویم آزر نی ام ار چه بت تراشم

10 یعنی که چو خامه ی نزاری گه گه ورقی همی تراشم

عکس نوشته
کامنت
comment