نیست گل الفتی در چمن اختلاط از سعیدا غزل 408

نیست گل الفتی در چمن اختلاط

1 نیست گل الفتی در چمن اختلاط بوی جفا می دهد یاسمن اختلاط

2 باد صبا از حسد آمد و صد چاک کرد غنچه که پوشیده بود پیرهن اختلاط

3 بر در هر سفله ای هرزه داریی مکن می شودت اختلاط راهزن اختلاط

4 عیب تو را یک به یک می کند افشا به خلق پردهٔ فانوس توست پیرهن اختلاط

5 نیست سعیدا مرا با دل جمع الفتی گل چه وفا دیده است از چمن اختلاط

عکس نوشته
کامنت
comment