اهل عرفان را نباشد فکر سبز و زرد از سعیدا غزل 440

اهل عرفان را نباشد فکر سبز و زرد و آل

1 اهل عرفان را نباشد فکر سبز و زرد و آل هر چه افتد در کف دریا بود رزق حلال

2 گرد کلفت روشنی بخش ضمیر عارف است خاکساران را غبار تن بود وجه کمال

3 عاشقان را نشکند پرهیز جز دیدار دوست روزی آیینه موقوف است بر عکس جمال

4 ترک دنیا کردگان را دل ز کلفت فارغ است در نمی یابد رخ آیینه را گرد ملال

5 پیش آن جمعی که قدر وصل را دانسته اند حرف در ترک دو عالم می رود نی ترک مال

6 رمز خاموشی نمی دانند غیر از خامشان کس نمی فهمد زبان لال را جز گوش لال

7 یا برو ز اهل حقیقت باش یا ز اهل مجاز کی به یک جا راست می آید سعیدا حال و قال؟

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر