1 مرا دل نه و دردهای دلی که عاجز شدستم ز درمان خویش
2 ندانم من خسته آن کیم؟ که باری نیم بی گمان آن خویش
3 تن و جان خود می خورم در عنا چو شمعم همه ساله مهمان خویش
1 باد صبح است که مشاطه جعد چمن است یا دم عیسی پیوند نسیم سمن است
2 نکهت نافه مشگ است نه نافه است نه مشگ اثر آه جگر سوخته ای همچو من است
1 کشورستان راستین کاقبال سلطان خواندش صاحبقرانی کاسمان خورشید احسان خواندش
2 آن صف شکن کاندر وغا از رمح سازد اژدها آن خسرو آصف صفا کآصف سلیمان خواندش
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به