نه در وصال تو بختم به از انوری ابیوردی غزل 112

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

نه در وصال تو بختم به کام دل برساند

1 نه در وصال تو بختم به کام دل برساند نه در فراق تو چرخم ز خویشتن برهاند

2 چو برنشیند عمرم مرا کجا بنشیند اگر زمانه بخواهد که با توام بنشاند

3 زمن مپرس که بی‌من زمانه چون گذرانی از آن بپرس که بر من زمانه می‌گذراند

4 مرا مگوی ز رویم چه غم رسیده به رویت رسید آنچه رسید و هنوز تا چه رساند

5 دلی ببرد که یک لحظه باز می‌نفرستد غمی بداد که یک ذره باز می‌نستاند

6 مرا به دست تو چون عشق باز داد وفا کن جفا مکن که همیشه جهان چنین بنماند

7 ببرد حلقهٔ زلفت دلم نهان زد و چشمت چنان‌که بانگ برآمد که این که کرد و که داند

8 به غمزه چشم تو گفتش که گر تو داری ورنه من این ندانم و دانم به کارهای تو ماند

عکس نوشته
کامنت
comment