1 نه در تو فغان و یاربم می گیرد نه در رخ تو آه شبم می گیرد
2 زان شرم که شب تا به سحر می نالم هر روز نمایم که تبم می گیرد
1 درد عشقت ز جان توان پرسید رازت ازدل نهان توان پرسید
2 هر کجا فرقت تو سایه فکند حال جان زان جهان توان پرسید
1 از نام شاهزاده دلم برگرفت فال وآمد به بخت فرخ اوسین و عین و دال
2 نامی که آسمان شود از وی بلند نام نامی که مشتری شود از روی خجسته فال
1 یا جانم ازین قالب دلگیر برآرید یا کامم از آن دلبر کشمیر برآرید
2 تا فاش شود قصه دیوانگی ما یک روز مرا بسته به زنجیر برآرید