1 از بلندی نه بر او راه دعای مستجاب وز حضیضی نه در او راه قضای کردگار
2 کوه در بلای او باشد بسان پای مور دشت در پهنای او باشد بسان چشم مار
3 وهم یابد رنج اگر ماند به عرضش در گذر چشم یابد درد اگر یابد به طولش در گذار
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کام روان باد دل شهریار بر همه کافی به جهان کامگار
2 عز فلک داور او رنگ بخش حرز ملک خسرو دیهیم دار
1 نامزد غمی ز دهر ای دل سر گرفته هان زیر میا نه خوش نشین چون غم تست بیکران
2 صدمه آه من ببین سوخته چنبر فلک لؤلؤ روی من نگر ساخته گنج شایگان
1 چون ترا غالیه بر گرد رقم ریخته اند بر زر روی من از اشگ درم ریخته اند
2 تا رقم زد خط رخسار ترا کاتب صنع عاشقان روح بر آن شکل رقم ریخته اند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به