1 نه هرکه درد دیار و غم وطن دارد به راستی خیر از درد و داغ من دارد
2 ز روزگار خرابم کسی شود آگاه که خار در جگر و قفل بر دهن دارد
3 بهحقشامغریبان نگاهدار ای زلف دل مراکه پریشانی از وطن دارد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 قاعدهٔ ملک ز سر نیزه است کس نزند بر سر سرنیزه دست
2 عدل شود از دم سرنیزه راست فتنه شود از سر سرنیزه پست
1 دو چیز افزونی دهد، بر مردم افزونطلب سرمایهٔ عقل و خرد، پیرایهٔ علم و ادب
2 علم است دیهیم علا، عقل است کنج اعتلا العلم تاج للفتی، والعقل طوق من ذهب
1 بگریست ابر تیره به دشت اندر وزکوه خاست خندهٔ کبک نر
2 خورشید زرد، چون کله دارا ابر سیه، چو رایت اسکندر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **