در همه آفاق دلداری نماند از انوری ابیوردی غزل 118

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

در همه آفاق دلداری نماند

1 در همه آفاق دلداری نماند در همه روی زمین یاری نماند

2 گل نماند اندر همه گلزار عشق راستی باید نه گل خاری نماند

3 عقل با دل گفت کاندر باغ عشق گرچه بر شاخ وفا باری نماند

4 یادگاری هم نماند آخر از آن دل به بادی سرد گفت آری نماند

5 در جهان یک آشنا نگذاشت چرخ چرخ را گویی جز این کاری نماند

6 گویی آخر این همه بیگانه‌اند این ندانم آشنا یاری نماند

7 عشق را گفتم که صبرم اندکیست گفت اینت بس که بسیاری نماند

8 انوری با خویشتن می‌ساز ازآنک در دیار یار دیاری نماند

عکس نوشته
کامنت
comment