-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه نگاری که دل و جان به غمش یارکنم عشق او هرچه کند حکم به آن کار کنم
2 روز من چون شود از گردش گردون شب تار از فروغ رخ او شمع شب تار کنم
3 نه رفیقی که ز اخلاق پسندیده او مرهم سینه ریش و دل افگار کنم
4 نه حریفی که درارد ز درم ساغر می تا به آن کسب نشاط دل غمخوار کنم
5 نه ندیمی که چو دریای دلش موج زند گوش جان را صدف لؤلوی شهوار کنم
6 به ازان نیست که درگوشه ویرانه خویش پا به دامن کشم و روی به دیوار کنم
7 جامی آسا چو دهد وحشت تنهایی روی مونس طبع خود از دفتر اشعار کنم