- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یک چند روزگار نه از راه مکرمت بر ما دری ز نعمت گیتی گشاده بود
2 چون چیز اندکی به هم افتاد باز برد گفتی که نزد ما به امانت نهاده بود
3 وامروز هرکه گویدم آن نیم ثروتی کز مادر زمانه به تدریج زاده بود
4 چون با تو نیست گویمش آن بازخواست زود گویی دهنده از سر جودی نداده بود
5 گردون چو سگ به فضلهٔ خود بازگشت کرد بیچاره او که کارش با این فتاده بود