- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نوبهاران که دمد شاخ گلی از گل من غنچه هایش بود آغشته به خون دل من
2 بی تو زینسان که به جان آمدم از هستی خویش زود باشد که شود کوی عدم منزل من
3 نبود همره جانم به جز اندیشه تو چون ببندند ازین دیر فنا محمل من
4 لطف فرما و بکش تیغ و بکش زار مرا گر چه حیف است که باشد چو تویی قاتل من
5 این چه سود است و چه سودا که به بازار غمت سیم اشک و زر رخساره بود حاصل من
6 زانچه سلطان خیال تو مرا تعیین کرد دم نقد اشک چو خون بیش نشد واصل من
7 جامیا تا بتوان جام می از دست منه که ازین یافت گشایش همگی مشکل من