نوبهار است و شد از بسکه از جویای تبریزی غزل 397

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

نوبهار است و شد از بسکه فراوان گل سرخ

1 نوبهار است و شد از بسکه فراوان گل سرخ کوه و صحرا برد امروز به دامان گل سرخ

2 باغ را موج صفا از سر دیوار گذشت کرده تا در چمن نامیه طوفان گل سرخ

3 نکهت طرهٔ مشکین تو دارد زانرو به کف باد صبا داده گریبان گل سرخ

4 ساغر و خنده زنان روی برافروخته باز آمدی نام خدا چون به گلستان گل سرخ

5 باد شادی و غم عاشق و معشوق مدام تا بود ناله کنان بلبل و خندان گل سرخ

6 قرمزی شاه نجف زینب این نه چمن است هست در گلشن امکان شه مردان گل سرخ

7 سایهٔ مرحمتش تاج سر جویا باد تا به گلزار بود خرم و خندان گل سرخ

عکس نوشته
کامنت
comment