-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نوبهار و بوی زلف یار و انفاس نسیم اهل دل را میدهد پیغام جنات نعیم
2 صبح سر بر زد ز مشرق باده پیش آر ای ندیم یک زمانم بیخبر کن تاکی از امید و بیم
3 مرغ گویا گشت مطرب گو نوایی خوش بزن یاد ده ما را وفای یار و پیمان قدیم
4 هر گران جانی نشاید مجلس اصحاب را با ملیحی شنگ باشد یا سبک روحی ندیم
5 در چنین موسم که گلها خیمه بر صحرا زدند گر درون خانه بنشینی بود عیبی عظیم
6 وصل جانان را غنیمت میشمر فصل بهار فرصتی کز دست شد نتوان خرید اورا به سیم
7 عالم حسن و ملاحت نیست این میدان خاک خار میماند به جا و گل نمیماند مقیم
8 بعد از این ما و گل افشان و سماع و روی دوست کوس عشق شاهدان نتوان زدن زیر گلیم
9 صحبت خوبان نباشد بی ملامت ای همام مدعی را گو که از جاهل نمیرنجد حکیم