- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نوبهار و عشق و مستی، خاصه در عهد شباب میکند، بنیاد مستوری مستوران، خراب
2 غنچه مستور صاحبدل، نمیبینی که چون بشنود، بوی بهار، از پیش بردارد نقاب
3 بوی عشرت در بهار، از لاله میآید که اوست در دلش، سودای عشق و در سرش جام شراب
4 دور باد، از نرگس صاحب نظر چشم بدان کو چو چشمت، بر نمیدارد سر از مستی و خواب
5 مدعی منعم مکن، در عاشقی، زیرا که نیست عقل را با پیچ و تاب زلف خوبان، هیچ تاب
6 چشم نرگس، دل به یغما برد و جان، گرمی برد ترک سرمست معربد را، که میگوید جواب؟
7 ای بهار روی جانان! گل برون آمد ز مهد تا به کی باشد گل رخسار از ما، در حجاب؟
8 نخسه حسن رخت را عرض کن بر جویبار تا ورقهای گل نسرین، فرو شوید به آب
9 بلبلان اوصاف گل گویند و ما وصف رخت ما دعای پادشاه کامران کامیاب
10 سایه لطف الهی، دندی سلطان که هست آسمان سلطنت را رای و رویش آفتاب