- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه همین نرگس زچشم می پرستش جام یافت سرو هم از نخل قدش خلعت اندام یافت
2 ماند در دل اضطراب عشقم آخر برقرار چون رگ گل موج می در ساغرم آرام یافت
3 مدتی چون ماه نو از غم دل خود خورده است هر که از گردون لب نانی به صد ابرام یافت
4 پرده های چشم او از جوش حیرت خشک ماند رخصت نظاره ات تا دیدهٔ بادام یافت
5 داد گل را رنگ و می را نشئه، مینا را شراب از لبش در خورد استعداد هر کس کام یافت
6 از تواند اهل چمن هر یک به انعامی نهال غنچه بو، گل رنگ، نرگس جام و سرو اندام یافت
7 کوه تمکینش چو جویا سایه بر دریا فکند جوهر آیینهٔ موجش ز بس آرام یافت