نه همین نرگس زچشم می پرستش از جویای تبریزی غزل 244

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

نه همین نرگس زچشم می پرستش جام یافت

1 نه همین نرگس زچشم می پرستش جام یافت سرو هم از نخل قدش خلعت اندام یافت

2 ماند در دل اضطراب عشقم آخر برقرار چون رگ گل موج می در ساغرم آرام یافت

3 مدتی چون ماه نو از غم دل خود خورده است هر که از گردون لب نانی به صد ابرام یافت

4 پرده های چشم او از جوش حیرت خشک ماند رخصت نظاره ات تا دیدهٔ بادام یافت

5 داد گل را رنگ و می را نشئه، مینا را شراب از لبش در خورد استعداد هر کس کام یافت

6 از تواند اهل چمن هر یک به انعامی نهال غنچه بو، گل رنگ، نرگس جام و سرو اندام یافت

7 کوه تمکینش چو جویا سایه بر دریا فکند جوهر آیینهٔ موجش ز بس آرام یافت

عکس نوشته
کامنت
comment