1 نه در فراق توام طاقت شکیبائیست نه در وصال توام ایمنی ز شیدائیست
2 نه در وصال تو شادم نه در فراق صبور چه طالع است مرا یارب این چه رسوائیست
3 مرا به عادت هر یار رنج دل منما اگر چه عادت خوبان همیشه خودرائیست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 وقت طرب رسید که مشاطه بهار آراست نوعروس چمن را به صد نگار
2 گلگونه زد ز لاله رخ باغ و راغ را وز سبزه وسمه کرد بر ابروی جویبار
1 دلی که با غم عشق تو همنشین گردد نه ممکن است که با خوشدلی قرین گردد
2 به تلخ عیشی تن در دهد هر آندل کو به عشوه لب شیرین تو رهین گردد
1 نیست روزی که مرا از تو جفائی نرسد وز غمت بر دل من تازه بلائی نرسد
2 نگذرد بر من دلسوخته روزی به غلط که در آن روز مرا تازه جفائی نرسد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به