1 نه مشکل روزگار حل خواهد شد نه دور فلک همی بدل خواهد شد
2 زین پس من و عشق و می که این روزی دو تا روز دو بر باد اجل خواهد شد
1 هیچ دانی که سر صحبت ما دارد یار سر پیوند چو من باز فرود آرد یار
2 کاشکی هیچکسی زو خبری میدهدی تا از این واقعه خود هیچ خبر دارد یار
1 دوش در ره نگارم آمد پیش آن به خوبی ز ماه گردون بیش
2 گشته از روی و زلف خونخوارش خاک گلرنگ و باد مشک پریش
1 روی تو آرام دلها میبرد زلف تو زنهار جانها میخورد
2 تا برآمد فتنهٔ زلف و رخت عافیت را کس به کس مینشمرد