1 نه ابر به چشم اشکبارم ماند نه رعد به ناله های زارم ماند
2 در کار خود و جهانیان می نگرم هم کار من خسته به کارم ماند
1 اقبال غلام بخت پیروز تو باد خور بنده روی عالم افروز تو باد
2 هر خیر و سعادت که دهد دست قدر ایثار و نثار عید و نوروز تو باد
1 شد چشم جهان روشن و جانها همه خرم از طلعت فرخنده نوئین معظم
2 آن شیر که با پنجه وبازوی شکوهش چون پنجه بید آمد سرپنجه ضیغم
1 اگر به صبر مرا با تو چاره باید کرد دلم صبورتر از سنگ خاره باید کرد
2 و گر ز جور کند جامه پاره مظلومی مرا ز جور تو صدجان نثاره باید کرد