نیست غم، گر شد گریبان از هلالی جغتایی غزل 218

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

نیست غم، گر شد گریبان من از غم چاک چاک

1 نیست غم، گر شد گریبان من از غم چاک چاک سینه ام چاکست، از چاک گریبان خود چه باک؟

2 می کشی بر غیر تیغ و می کشی از غیرتم از هلاک دیگران بگذر، که خواهم شد هلاک

3 نیست جان را با تن پاک تو اصلا نسبتی این تن پاک تو صد ره پاک تر از جان پاک

4 خاک آدم را، از آن گل کرد، استاد ازل تا چنین نازک نهالی بر دمد ز آن آب و خاک

5 ای که از ما فارغی، گویا نمی دانی که ما دردمندانیم و آه ما بغایت دردناک

6 می پرستان را ز می هر دم حیاتی دیگرست آب حیوان ریخت، گویا، باغبان در جوی تاک

7 گر هلالی چند روزی در لباس زهد بود باز در کوی خراباتست مست و جامه چاک

عکس نوشته
کامنت
comment