-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 هیچم آرام دل از زلف دل آرام نماند نازم این حلقه کزو هیچ دل آرام نماند
2 بس که مرغ دلم از ذوق اسیری پر زد غیر مشتی پر ازو در شکن دام نماند
3 سروقدی دلم از طرز خرامیدن برد که مرا در پی او قوت رفتار نماند
4 گر بت من ز در دیر درآید سرمست از حرم بانگ برآرند که اسلام نماند
5 نام نیک ار طلبی گرد خرابات مگرد که در این کوچه کسی نیست که بدنام نماند
6 جهد کن تا اثر خیر تو ماند باقی که درین میکده جم را به جز از جام نماند
7 خلوت خاص تو مخصوص دل خاصان است خاصه وقتی که در آن رهگذر عام نماند
8 آن چنان آتش سودای تو افروخته شد که دل سوختهام در طمع خام نماند
9 با وجود تو لب و چشم نظربازان را هوس شکر و اندیشهٔ بادام نماند
10 فصل گل فارغی از عیش فروغی تا چند در پی شاهد و می کوش که ایام نماند