هیچ نقلم به دهان چون دهنت نیست لذیذ از جامی غزل 431

هیچ نقلم به دهان چون دهنت نیست لذیذ

1 هیچ نقلم به دهان چون دهنت نیست لذیذ میوه ای پیش لبم چون ذقنت نیست لذیذ

2 نطق طوطی که به شکرشکنی مشهور است با وجود لب شکر شکنت نیست لذیذ

3 می گزی لب عوض نقل به مستی آری هیچ نقلی چو لب خویشتنت نیست لذیذ

4 یوسف عهد تویی ای گل و یعقوب منم جز مرا رایحه پیرهنت نیست لذیذ

5 خانه از آینه شد بر تو گلستان زان رو گشتن باغ و طواف چمنت نیست لذیذ

6 سرفرو کرده چو غنچه به گریبان خودی زان شمیم گل و بوی سمنت نیست لذیذ

7 شور عشق است نمک خوان سخن جامی را نمک افزای که طعم سخنت نیست لذیذ

عکس نوشته
کامنت
comment