-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه پسته چون دهنِ تنگِ یارِ من دارد نه باغ چون رخِ گل رنگِ یارِ من دارد
2 به حسن و ناز و به غمز و کرشمه سرو به باغ همی خرامد اگر [ سنگِ ] یارِ من دارد
3 خروش زهره ز بامِ سیم فلک به صبوح گمان برم که شش آهنگِ یارِ من دارد
4 هزار صید بر آویخته ست فتنۀ عشق به هر کمند که بر چنگِ یارِ من دارد
5 دگر تحمّلِ خون خوردنم نخواهد بود که طاقتِ دلِ چون سنگِ یارِ من دارد
6 مرا حدیثِ نزاری خوش آمده ست از آنک حلاوتِ دهنِ تنگِ یارِ من دارد