به دردت داروی دردم از جهان ملک خاتون غزل 570

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

به دردت داروی دردم نباشد

1 به دردت داروی دردم نباشد ز دردت جز رخی زردم نباشد

2 ز روی لطف خود دریاب ما را که گر جویی دگر گردم نباشد

3 به میدان وفا و عشق بازی کسی دیگر هماوردم نباشد

4 فراق روی تو ای نور دیده به جان تو که در خوردم نباشد

5 مرا بگرفت دم در درد هجران تحمّل بیش از این دردم نباشد

6 به غیر از وصل روح افزایت ای جان تو دانی داروی دردم نباشد

7 بده کام دلم یک دم ز وصلت که تا درد سرت هر دم نباشد

8 جگر گر هست ما را در غم عشق بگو تا چون دم سردم نباشد

9 مسلمانان مرا جز سینه ی ریش از آن ماه جهان گردم نباشد

عکس نوشته
کامنت
comment